تحلیل دینامیکی دقیقتر و برای سازههای نامنظم معقولتر است لیکن چه در تحلیلهای استاتیکی و دینامیکی سازه در برابر زلزله، ما اصلا نیروی واقعی طراحی را نداریم و تمام نیروهایی که آییننامه برای طراحی پیشنهاد میدهد، تنها جهت ایجاد یک سطح مقاومت در سازه بوده و ارزش واقعی ندارند. به عبارتی در تحلیلها ما عدم قطعیتهای خیلی زیادی داریم مثل:
1- مشکلات تخمین تحریکات لرزهای بحرانی در ساختگاه، در طول عمر مفید سازه (یعنی فقدان جنبش شدید قطعی ونیز ترکیب بار بحرانی).
2- اشکال در مدلسازی سیستم خاک- پی- روسازه- اجزای غیرسازهای و اندرکنش اجزای درونی آنها به هنگام وقوع زمینلرزه طرح (یعنی انتخاب صحیح مدلهای ریاضی جهت تحلیل رفتار).
3- مشکلات تخمین نیروهای داخلی، تغییرشکلها، تنشها و کرنشهای ایجاد شده در مدل بطوریکه نزدیک به واقعیت باشد (عدم دقت درتحلیل سازه وسیستم وتحلیل تنش)
4- مشکلات تخمین ظرفیتهای واقعی سختی، مقاومت، پایداری و ظرفیت جذب و اتلاف انرژی (یعنی رفتار پسماند واقعی) در کل سیستم (تقاضا در بسیاری مواد متاثر از خصوصیات رفتاری سیستم است).
نتیجه کلی اینکه: در تحلیل دینامیکی نیروها درست نیستند ولی توزیع این نیروهای غیرواقعی در ارتفاع و پلان درست است. یعنی اثر سختی و جرم اجزا در توزیع نیرو در نظر گرفته میشود.
نکته دیگر اینکه در مدلهای تحلیلی اجزای غیرسازهای که در سختی سازه موثر هستند، مدلسازی نمیشوند و این عدم مدلسازی باعث افزایش دوره تناوب سازه میگردد. افزایش دوره تناوب باعث کاهش نیروی طراحی میشود.
با این اوصاف آییننامهها مبنای برش پایه را تحلیل استاتیکی قرار داده و تنها از تحلیل دینامیکی برای توزیع دقیقتر این نیرو استفاده میکند.
منبع: کانال تلگرام دکتر علیرضایی